اخبار

شهدای خانواده کارکنان شرکت پتروشیمی فجر (شهید علیرضا شفیعی)

شهدای خانواده کارکنان شرکت پتروشیمی فجر (شهید علیرضا شفیعی)
وی در سال 1346 در خانواده ای از تبار زحمت کشان دیده به جهان گشود. در سن 6 سالگی قدم به مدرسه نهاد، دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و دوره راهنمایی را نیز در دهستان هپرو از توابع باغملک به اتمام رساند.

وی در سال 1346 در خانواده ای از تبار زحمت کشان دیده به جهان گشود. در سن 6 سالگی قدم به مدرسه نهاد، دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و دوره راهنمایی را نیز در دهستان هپرو از توابع باغملک به اتمام رساند. بعد از آن به علت نبودن دبیرستان در دهستان هپرو به رامهرمز نقل مکان نمودند. وی با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) همیشه در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کردند. ایشان با شروع جنگ تحمیلی علاقه ای خاص داشتند که به جبهه بروند و با دشمن بعثی بجنگند. وی دانش آموز کلاس دوم راهنمایی بودن که جبهه رفتن را شروع کرده و مدت چند سال به طور متوالی در لشکر هفت ولیعصر (عج) و گردان های سلمان و حضرت رسول (ص) و امام حسین (ع) حضور مستمر داشتند. در کنار آن در سنگر مدرسه هم در رشته علوم تجربی مشغول به تحصیل بودند.

سرانجام آن شهید گرانقدر پس از نمایش زیبای همت خود در تحصیل و جهاد در راه خدا هنگامی که ندای یا مهدی ادرکنی آن در فضا پیچید در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو، در جاده فاوالبهار در تاریخ چهارم اسفند سال 1364 بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسیدند.

بخشهایی از وصیت نامه پاسدار شهید علیرضا شفیعی

بسم الله الرحمن الرحیم

با درود و سلام فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی، ابراهیم زمان، امید مستضعفان، قلب محرومان و با درود و سلام بر رزمندگان کفر ستیز اسلام، با سلام و درود بر شهدای اسلام از حمله بدر تا حمله الفجر، این جانب علیرضا شفیعی فرزند موسی وصیت می کنم که بنده با میل و اشتیاق فراوان به مکان جنگ حق علیه باطل که همیشه نشانگر آن بوده است که حق پیروز و ما همیشه به خاطر حق می جنگیم رفته ام که چنانکه کشته شویم و بکشیم در هر حال این بزرگترین پیروزی است که خداوند به بنده خود عنایت کرده که آن هم در این موقعیت نصیب ما شده که هیچ چیز به اندازه یک قطره خون که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست چه خوب است که من هم با این قطره خون به هدف خود برسم. پدر درود بر تو که همچون ابراهیم فرزند خود را به فرمان خدا به قربانگاه فرستادی بدان و آگاه باش که اسماعیلت هرگز از فرمان باری تعالی سرباز نمی زند و مرگ در راه خداوند را به جز سعادت نمی داند و زندگی را به جز جهاد در راه خداوند نمی داند و شهادت را از بهترین نعمت های خداوند می داند.

مادر عزیزم که عزیزترین عزیز ها هستی، امیدوارم که شیرت را حلالم کنی و تو برای من زیاد رنج کشیدی. امیدوارم مرا ببخشی، ای برادران عزیز، پیوسته در راه پیشبرد اسلام عزیز به رهبری امام خمینی بکوشید و تمام قوانین اسلام را انجام دهید و سخنان امام را به جان و دل پذیرا باشید چون زمان، زمان امام حسین (ع) و روز ها هر کدام عاشورا است و تو ای خواهر حجاب و عفت و پاکدامنی را بیش از هر چیز مورد اهمیت قرار بده.

من از نظر مالی چیزی ندارم جز چند دست لباس که آنها را به فقرا بدهید. در آخر چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که کورکورانه به این راه نرفتم و دستانم را باز بگذارید تا دنیا طلبان و مال دوستان بدانند که چیزی به آن دنیا نبرده ام.

مردم مسلمان ایران، اسلام به شما نیاز دارد. ای ملت ایران، من می روم تا با مزدوران شرق و غرب بجنگم و توقع من از شما این است که به چیزی جز اسلام فکر نکنید.

۱۰ اَمرداد ۱۳۹۴ ۰۰:۰۰
تعداد بازدید : ۵۲۸
کد خبر : ۲۶۸

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید